بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

تفاوت دولت (state)  با حکومت (Government) :

در بحث تفاوت حکومت و دولت اغلب مترادف استفاده می شود. مردم عادی هم آنها را یکی احساس می کنند. حتی پادشاه مانند لویی چهارده این تمایز را نادیده می گرفت و می گفت: "من دولت هستم". آنچه او ادعا می کرد قدرتی بود که در حکومت و دولت داشت. ولی دانشمندان علوم سیاسی تمایز روشنی بین حکومت و دولت می افکنند. برخی از مشکلات و چالشهای علوم سیاسی نیز از همین تمایزی است بین حکومت و دولت حل است.

در اینجا برخی از تفاوت های مهم بین دولت و دولت است.

1.حکومت در بر دارنده ی چهار عنصر مانند جمعیت، قلمرو، دولت و حاکمیت است. دولت یک مفهوم محدود و یکی عناصر حکومت است.

دولت عامل حکومت است. دولت شامل ماشین اداره و حکومت ماشین سیاست است. حکومت با ابزار و وسیله ای بنام این 


سازمان ها و دستگاه های دولتی (= ماشین دولت) اهداف خود را صورت بندی (فرموله) و عملیاتی (اجراء) می کنند.

به همین دلیل است که در سیستمهای دموکراسی حکومت ارباب و دولت به عنوان بنده در نظر می گیرند. حکومت مغز و 

دولت بدن است.

2. دولتها موقت و متغیرند، درحالی که حکومتها کمابیش دائمی اند.  حکومتها تغییر میدهند. دولتها ممکن است بیایند و بروند، اما حکومتها برای همیشه ادامه دارد. مرگ یک حاکم یا سرنگونی دولت در انتخابات عمومی آیا تغییر دولت نیست.

3.  حکومت به طور کلی از همه شهروندان تشکیل شده اما همه آنها عضو دولت نیست. دولت تنها از چند شهروند انتخاب شده تشکیل شده است. رکن های حکومت متشکل از تنها چند شهروند انتخاب شده است. رکن های حکومت متشکل از قوه های مجریه، مقننه و قضائیه هستند. با چند نفر به انتخاب این سه رکن، رکن دولت اجرایی خواهد شد. بنابراین، حکومت یک سازمان بسیار گسترده تر از دولت است.

4. حکومت برخوردار از حاکمیت است و اقتدارش مطلق و نامحدود است. قدرت آن توسط هیچ موسسه دیگر گرفته نمی شود. دولت دارای هیچ گونه حق حاکمیتی نیست، و قدرتش تنها از حکومت مشتق شده و قانون اساسی است. قدرت دولت تفویضی و محدود است.

5.حکومت یک مفهوم انتزاعی است. در حالی که دولت یک واقعیت عینی است. هیچ کس نمی تواند حکومت را در حال عمل ببیند ولی همه می توانند دولت را می بینند که عمل می کند. دولت تجلی فیزیکی حکومت است و آن را برای حکومت عمل می کند. دولت متشکل از یک گروه مشخص از افرادی که دیده می شود و شناخته شده هستند. این دولت بعنوان یک سازمان ملموس که دیده می شود و مورد سوال واقع می شود.

6. حکومت همه کشورها در شخصیت و ماهیت حقوقی یکسان هستند. چه بزرگ یا کوچک. از ویژگی های دولت انجام تغییرات است. اما حکومتها انواع مختلفی دارند و معمولا تشکیل حکومتها به شکل های متفاوت است. علوم سیاسی حکومتها را در طبقه بندی های مختلف معرفی کرده اند. ارسطو حکومتها را به سلطنتی و اشرافی و دموکراسی طبقه بندی کرده است.  بنابراین، هیچ الگوی یکنواختی برای حکومتها وجود ندارد.  حکومت بعنوان یک نهاد جهانی یک فرم واحد و چهار ویژگی دارد.

7. در نهایت شهروندان در برابر حکومتها و نه در برابر دولتها دارای حقوق برابر هستند. دولت تنها از طریق حکومت عمل می کند و دولت ممکن است مرتکب اشتباهات شود ولی حکومتها نه. بنابراین، شهروندان در برابر دولتها می توانند حقوق خود را از حکومت مطالبه کنند. 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۸
بهروز رضائی منش

یکی از دانشجویان طی یک ایمیل به من نوشت که من فکر کردم دیدم که موضوع من "تاثیر ویژگیهای رهبری جهادی بر عملکرد سازمانی" اجراء پذیر است و می تواند سازمانهای کشور را متحول سازد.

این سخن دانشجو و برادر عزیز من مرا به فکر فرو برد. به خود گفتم چقدر خوب می شد اگر می شد که چنین شود! کاش "جهان واقعیت های اجتماعی" مانند ذهن این جوان مومن این چنین ساده عمل می کرد. 
اولا متحریم که چرا دانشگاه های ایران در انتقال روش و ساختار اندیشه ی علمی و چگونگی درک مسائل در واقعیت به دانشجویان موفق نبوده است. 
دوما می نگرم که انسان چگونه مسائل را در ذهن و خیال خود صورت بندی مدلسازی می کند و یک مدل ذهنی می سازد. در واقع تا خیال چه اندازه ی بسیار زیادی (اگر نگویم صد در صد) "واقعیت های جهان  اجتماعی" را تحت تاثیر قرار داده است. 
بله! جهان خیال و تخیل گرایی بسیار بزرگ و بسیار تاثیر گذار است. شاید بتوان حدس زد که در جهان اجتماعی سیستم های مصنوع بشر همه و همه تولید جهان و قوه ی خیال بشر است.
در خیال است که همه ی انگیزه ها و اهداف و روشهای تحقق اهداف و قانون سازی ها و به قول مولوی "صلح ها و جنگ ها" طراحی می شود و لباس واقعیت به تن می کند.
در خیال. در خیال. در خیال.
اغلب "چیز" ها در سیستم های اجتماعی و اغلب زیر مجموعه های آن در خیال تولد و مرگ پیدا می کنند. حضرت مولانا این متفکر بسیار بزرگ گفته است جهانی در خیال و در خیال و در خیال.
جوانان ما از پیچیدگی واقعیت در جهان اجتماعی به علت ناتجربه گی بی اطلاع اند. وقتی در ظرف عمل قرار می گیری می بینی مسائل آن گونه و آن سان ساده نیستند که در ذهن دیده می شدند. هر قدر عقل بیشتر است ضریب اهمیت متغیرهای واقعی نیز در ذهن افزونتر و بزرگ تر است. 
جهان عمل جهان بسیار پیچیده ای است. متغیرهای غیرقابل پیش بینی فرد و پروژه را بمباران می کنند. آن موقع است که گفته اند: "چه می خواستیم چه شد!".
اگر داستان به این ساده گی ها بود باید رهبر انقلاب که در راس نظام است و امکانات تحت اختیارش بیش از هر کس دیگر است راحتر می توانست واقعیت ها را ان سان که می خواست تغییر بدهد. ولی وقتی پا به جهان واقعیت اجتماعی می گذاری می بینی که هر قدر از سطح سیستم های اجتماعی بالاتر می روی تحدیدات و تهدیدات افزونتر وبزرگ تر است و اختیارات تو وهمی بیش نبودند.

سوال:  پس ما داریم چه می کنیم؟ 
پاسخ:  ما داریم بازی می کنیم. دنیا محل بازی است. هر کس عمل خوب بیشتر انجام دهد برنده تر است. 
بزرگترین صدمات را ایدئولوژی ها به بشر زده اند چون قبل از عمل و آزمون تخیلات خود را اجراء پذیر دیده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۳
بهروز رضائی منش

مدیریت دولتی چیست؟ 

برای پاسخ دادن به این سوال باید تفاوت "گاورن منت" (government) را با "استیت" (state) را مشخص کنیم.

government (که ما به آن دولت می گوییم) (از kubernites یونانی Κυβερνήτης - به معنای راننده، فرماندار، خلبان، و یا سکان) سازمانی است که قدرت وضع و اعمال قانون بر یک سرزمین مشخص را دارد. در این خصوص تعاریف مختلفی وجود دارد. در معنای عام مفهوم دولت به معنای "قدرت اداره کردن" است. "گاورنمنت" مفهومی کوچکتر از مفهوم "استیت" است. . گاورنمنت زیر مجموعه ی استیت است. "state" (که ما برای متمایز نمودنش به آن "حکومت" می گوییم) به ساختار کلان یک نظام سیاسی (شامل جمعیت، قلمرو، دولت و حاکمیت) (population, territory. Government and sovereignty)  اشاره دارد که توانسته است یک سرزمین مشخص را در اشغال خود درآورد.

با ایجاد "حکومت"، تشکیلاتی مستقر می شود شامل یک دولت سازمان یافته، و در اختیار داشتن حاکمیت داخلی. تایید ادعای حکومت به داشتن استقلال توسط کشورهای دیگر، آن را قادر به ورود به توافقنامه های بین المللی مانند کنوانسیونها می کند.  

مفهوم مدیریت دولتی یا به عبارت دقیق تر "اداره امور عمومی" هم بر یک حوزه پژوهش فکری و مطالعه سیستماتیک (به عنوان یک حوزه ی رشته علمی)  و هم بر یک فرایند یا فعالیت (به عنوان یک حوزه عملی) دلالت دارد.

این کاربست دوگانه خود نیازمند تعریف دقیق تر است: از یک دیدگاه مدیریت دولتی را می توان به  "هر آن چه دولت انجام می دهد" تعریف نمود. در این زمینه چند مثال می آوریم:

1- مدیریت دولتی همان تلاش دانشمندان هسته ای کشور در غنی سازی اورانیوم است.

2- گشت شبانه نیروی انتظامی در خیابان های شهر برای حفظ امنیت شهروندان در داخل کشور است.

3-اقدامات وزارت آموزش و پرورش برای آموزش و تربیت کودکان است.

4-اقدامات ارتش برای حفظ امنیت مرزهای کشور است.

5-اقدامات وزارت بهداشت و درمان برای حفظ سلامتی شهروندان است.

6-اقدامات دادگاه ها (تحقیق و تفحص یک قاضی برای صدور حکم در پرونده های قضایی) به منظور احقاق حق افراد است.

ولی این که حد دخالت دولت در کارها و نیازهای جامعه و اعضای آن تا چه اندازه باشد خود پرسشی است که پاسخ آن طیفی (پیوستاری) است که تعیین کننده ی نوع ساختار حکومت (state)  است. یک سوی پیوستار دولت حداکثری است و سوی دیگر آن دولت حداقلی است. حال آیا دولت باید حداکثری باشد یا حداقلی باشد؟ حکومتهای لیبرالیستی دولت حداقلی دارند و فعالیتها و خدمات خود را به توسط مردم (بخش خصوصی) انجام می دهد. حکومتهای سوسیالیستی دولت حداکثری دارند. حکومت جمهوری اسلامی که معتقد نه لیبرالیستی و نه سوسیالیستی است، عملا نشان داده است که به شدت تمایل به داشتن دخالت حداکثری در امور ملت دارد و لذا از یک دولت حداکثری برخوردار است. 


رشته ی دانشگاهی مدیریت دولتی بعنوان یک حوزه ی علمی و پژوهشی متخصصانی را تربیت می کند که بتوانند در اینده اداره ی سازمان های دولتی را بر عهده بگیرند. زیرا اداره یک سازمان دولتی با اداره سازمان های بازرگانی و صنعتی متفاوت است برای مثال چون در فعالیت های بخش دولتی رقیب و رقابت وجود ندارد کارکنان دولت تمایلی به افزایش ارتقای خدمات ندارند و این وظیفه مدیر است که بتواند در چارچوب قوانین و مقررات دولتی با خلاقیت و نواوری خویش کارایی و بهره وری کارکنان را افزایش دهد.

هدف در رشته مدیریت دولتی تربیت مدیران شایسته ای است که بتوانند فعالیت های دولت را در قالب "اصول مدیریت" به نحو احسن در سازمان ها و تشکیلات دولتی کشور انجام دهند. این اصول عبارتند از:

1) برنامه ریزی  2) سازماندهی 3) هدایت و رهبری 4)نظارت و کنترل. 


از آغاز رشته مدیریت دولتی تاکنون بحثها و چالشهای فکری بسیاری برای پژوهشگران و دانشجویان این رشته مطرح شده است که برخی از این چالشها عبارتند از:

آیا رشته مدیریت دولتی صرفا ترکیب ساده از سایر رشته های مستقل دانشگاهی همچون اقتصاد ، روانشناسی و جامعه شناسی است ؟

آیا مدیریت دولتی گرایش فرعی از سایر رشته هاست یا اینکه به عنوان رشته ای مستقل محسوب می شود ؟ اگر رشته ای مستقل است محتوای ان چیست ؟ چگونه می توان نتایج پژوهش های انجام شده توسط پژوهشگران مختلف این رشته را به صورت بدنه ای منسجم و یکپارچه از دانش در آورد ؟

آیا مدیریت دولتی صرفا یک حرفه است و نه رشته ای دانشگاهی ؟ (فراموش نشود هر چیزی را می توان به عنوان یک موضوع و لذا به عنوان یک رشته مورد مطالعه ی علمی قرار داد.

آیا با تسلط یافتن سیستمهای بازار محور و خصوصی سازی در جوامع نیاز به وجود سازمان های دولتی و رشته مدیریت دولتی کاهش می یابد ؟

 این سوال ها و ده ها سوال دیگر توسط پژوهشگران و دانشجویان رشته مدیریت دولتی مطرح شده  و هر یک به گونه ای سعی کرده اند به چالشهای یاد شده پاسخ دهند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۰:۵۶
بهروز رضائی منش

پس از مدت ها مطالعه و اندیشه در خصوص علم دینی یا علم اسلامی تعریف زیر به نظرم رسیده است. علم اسلامی چیست؟ “مطالعه ی کنش های معین مسلمین است.” نوشته ام : “کنش معین”.  کنش معین مربوط به رشته ای می شود که مسلمین به ان اشتغال دارند. مثلاً 

کنش سه بعد دارد : 1- بعد عقلی /روحی 2-بعد روانی 3- بعد مادی

 به : ” مطالعه ی کنش های سازمانی مسلمین مدیریت اسلامیمی گویم.

 به : “مطالعه ی کنش های اجتماعی مسلمین جامعه شناسی اسلامی می گویم.

به “مطالعه ی کنش های روانشناختی مسلمین روان شناسی اسلامی می گویم

 در این تعریف کلی که بنده از علم اسلامی ارایه داده ام ، به این کهموضوعوروشچیست آگاهانه توجهی نداشته ام .  در واقع از قبل باید  به پیش فرضهای علوم اجتماعی شامل " هستی شناسی و معرفت شناسی و روش شناسی و انسان شناسی" را در نظر گرفت و یا آثار علمی و عملی کنشگران را بعدا بر این ها ملاکها تحلیل کرد. اینکه آیا پیش فرض ها درون دینی اند یا بیرون دینی، پیشینی اند یا پسینی محل تامل است. ولی اگر یک کنشگر مومن به متن مقدس ( القرآن الکریم) -خواه خود بداند یا نداند- متعهد باشد ، پیشفرضهای او پیشینی و درون دینی خواهد بود و دین او را تغذیه ی معرفتی خواهد کرد.

مساله ی “موضوع” را در سه مثالی که زدم تکلیفش روشن شد. این ماهیت کنش است که نشان می دهد عنوان رشته ی علمی کنش های مورد مطالعه چیست. اما در خصوص روش، نگارنده مخصوصاً حساسیتی در خصوص روش ندارم. زیرا این  به کنشگران هر رشته ای  مربوط است که از چه روش هایی استفاده کنند. بدیهی است که روش برای کنشگران معین همیشه ایستا و ثابت و معین نیست و با توجه به شرایط زمانی و  مکانی و امکاناتی روش ها تغییر می پذیرند

نکته ی دیگر این است که تمایل داشتم تعریف خود را مبتنی کنم بر آیه ی ابراهیمی : "قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین. " (بگو همانا نماز و تمام عبادات و زندگی و مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است. (الانعام: 162)

ولی دیدم این تعریف آن گاه ، فاقد ویژگی تجربه پذیری و آزمون پذیری خواهد بود. زیرا " لله بودن "  یا "نفسانی بودن" یا "ابلیسی بودن" کنش قابل بررسی تجربی نیست. 

و حقیقت این است که طبق آیه ی ابراهیمی قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین.  (الانعام: 162)،   اسلامی هر آن چیزی است که برای الله باشد. لذا "علم دینی" و "علم اسلامی" چیزی نباید باشد جز: "علم الهی". تعریف بنده از علم این حسن را دارد که برگرفته از کتاب قرآن است. در این صورت علم الهی یا اسلامی به مطالعه ی کنش های الهی (یعنی للّهی ) مسلمین می پردازد. ولی چالش این تعریف این است که ما لله سنجش در همه ی موارد نداریم. در مورد اعمال مشرکانه ی جلی داریم ولی در مورد نیات کافرانه و مشرکانه و منافقانه نداریم. لطفاً مرا نظرات خود محروم نفرمایید. سپاسگزارم. بهروز رضائی منش

 

 سرور و استاد گرامی ، جناب آقای دکتر رضایی منش،

عنایت فرمودید و بنده را مورد التفات از باب صالح به سوال پرسیدن دانسته اید ، که علاوه بر سپاسگذاری ، مایه ی مباهات و سرافرازی گردید.

فرموده اید که تعریف شما از علم اسلامی به شرح زیر است :

 علم اسلامی چیست؟ “مطالعه ی کنش های معین مسلمین است.”

 

و اما بحث اینجانب پیرامون تعریف ارائه شده :

ابتدا بایستی به تجزیه ی عبارت فوق و معنای هریک از کلمات توجه کرد :

مطالعه

لغت نامه دهخدا

مطالعه . [ م ُ ل َ ع َ / ل ِ ع ِ ] (از ع ، اِمص ) نگریستن به هر چیز برای واقف شدن به آن و تامل و تفکر و اندیشه . نظر به دقت . (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران بجای این کلمه «بررسی » را پذیرفته است : بازرگان از مطالعه ی ضیعت و معامله و تجارت بازگشت . (سندبادنامه ص 157). چون به بست رسید به مطالعه ی اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 407). ملک را خیال مطالعه ی جمال لیلی در دل آمد تا چه صورت است که موجب چندین فتنه است . (گلستان ).
-
مطالعه ی نفس ؛ فرورفتن در خود. مشاهده درون . بررسی معرفت بوسیله خود معرفت . و رجوع به لاروس و روانشناسی از لحاظ تربیت تالیف دکتر سیاسی شود.|| به اندیشه خواندن نامه ای را بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم بی آواز خواندن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قرائت . مطالعه ی کتاب ، خواندن کتاب . (ناظم الاطباء) : و معلوم است که مطالعه ی کتب و گزیدن سخنها و شرح دادن ... در میان این زحمت ممکن نباشد. (ذخیره ی خوارزمشاهی ). پدر منزوی گشت و ملک بدو بازگذاشت و به مطالعه ی کتب و مجالست اهل ادب پرداخت . (ترجمه ی تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337). || (اِ)  [ خلیفه ] آن مطالعه را جوابی فرمود مشتمل بر نوازش . (تجارب السلف ). مطالعه ی دیگر به امیرالمومنین نوشتم و مقدار حاصل بنمودم خلیفه جواب مطالعه فرمود مشتمل بر استمالت . (تجارب السلف ). (اصطلاح عرفانی ) عبارت از توفیقات حق تعالی مرعارفین راست . (اصطلاحات شاه نعمت اﷲ) (ازفرهنگ مصطلحات عرفاتوفیقات حق بدون طلب و سوال در حق عارفان که تحمل بار سنگین خلافت را کرده اند، درآنچه به حوادث کون باز گردد. (از تعریفات جرجانی )

کنش:

لغت نامه دهخدا

کنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص ، اِ) کردار، خواه کردار نیک باشد و خواه کردار بد. (برهان ). کردار و عمل . (غیاث ) (از انجمن آرا). کردار، چنانکه گویند: «بدکنش » یعنی ، بدکردار. (فرهنگ رشیدی ). کردار. (فرهنگ جهانگیری ). کنشت . کار و عمل . (آنندراج ). فعل . (فرهنگستان ). فعل . (دانشنامه ٔ علایی ص 17. کردن . فعل و عمل و کار و کردار. (ناظم الاطباء). اسم از کردن . عمل کردن . اسم مصدر کردن . فعل . عمل . مصدر دوم کردن . کردار.کرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پهلوی و پازند، «کونیشن » . اسم مصدر، از: کن (کردن ) + ش (اسم مصدر). (از حاشیه برهان چ معین ).کنشت . کردار. عمل . (فرهنگ فارسی معین : معجز پیغمبر مکی تویی                                 به کنش و به منش و به گوشت .) محمدبن مخلد سگزی (از تاریخ سیستان ص 214.)نشانه شد روانت سرزنش را                 چو بگزید از کنشها این کنش را.)  - ( ویس و رامین ( هنرهای تو پیداتر ز خورشید                کنشهای تو زیباتر ز امید           کنشهایی کزو بینیم هموار         بود بر حکم و بر فرمان دادار.(ویس و رامین (و این به حول قوت و کنش من است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 33.)غرض آن بد او را بدانسان کنش                         که از ما نباشد بدو سرزنش .شمسی (یوسف و زلیخا( آنچه در عالم هست به دو قسم منقسم شود بخشش و کنش ومراد او تقدیر است و فعل و هر یک بر آن دیگر مقدر است و بعد از آن در موارد تکلیف سخن گزار گشت و به سه قسم تقسیم کرد: منش و گویش و کنش . (ترجمه ٔ ملل و نحل شهرستانی چ نائینی ص 253.)ندارد به آن حسن و فعل و کنش                  کسی بیش از این طاقت سرزنش .میرزا طاهر وحید (از آنندراج (- بدکنش ؛ بدکار. بدکردار. بدفعل . و رجوع به همین ماده شود.- خوش کنش ؛ مقابل بدکنش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا.- نیکوکنش ؛ نیکوکردار. و رجوع به همین ماده شود- نیکی کنش ؛ نیکوکنش .|| رسم و عادت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || یکی ازاعراض . ان یفعل . (فرهنگ فارسی معین ) : یکی کنش که به تازی «ان یفعل » گویند. (دانشنامه از فرهنگ فارسی معین ). || خوی . || روش و طریقه . || ترتیب . || وضع. || گناهکاری و عصیان . (ناظم الاطباء).

از باب سایر علوم نیز نظریاتی در باب کنش به شرح زیر آمده است :

نظریه کنش حوزه‌ای در فلسفه است که درگیر نظریه هایی در خصوص فرایندهای علی ارادی جنبشهای بدنی انسان از نوع کمابیش پیچیده است. این حوزه فکر ، علاقه عمیق فلاسفه را از زمان اخلاق نیکوماخوسی ارسطو تا بحال بخود جذب کرده است. با ظهور روانشناسی و بعداً علوم عصبی بسیاری از نظریه های کنش هم اکنون معطوف به آزمایشهای تجربی هستند.

کنش اجتماعی واحد اساسی و سلول بنیادین درمطالعات اجتماعی به حساب می‌آید. امتیاز انسان بر سایر موجودات در آن است که نحوه و ماهیت رفتارهای او نسبت سایر موجودات متفاوت به نظرمی آید. رفتار انسانها همواره با تفکر، اندیشه و تدبر همراه می‌باشد از این رو می توان گفت: عمل به معنای رفتارمعنی دار و آگاهانه‌است. اماازسوی دیگر تلاش انسان برای ایجاد و برقراری ارتباط و رابطه با سایر اعضای جامعه به میل طبیعی او به اجتماعی زندگی کردن مربوط می‌شوند به سخن دیگر کنش به عنوان ابتدایی‌ترین عنصر مشترک زندگی اجتماعی بشری دربرگیرنده یک مجموعه رفتارهای است که انسانها برای رسیدن به اهداف معین نسبت به یکدیگر انجام می‌دهند.

انواع کنش ازنظر ماکس وبر

در وهله اول باید گفت کنش به معنی رفتار است،ورفتار نیز حرکت است حرکت درزمان ،درمکان و....رفتار دارای دوجنبه است : بازتابی و غیر بازتابی ، پس در واقع کنش ، رفتار معنا دار می باشد . از نظر ماکس وبر کنش اجتماعی بدین صورت دسته بندی می گردد:

الف کنش عقلانی که فاعل کنش به دنبال سود ومنفعت بوده وآگاه به اثر فعل خودش است .

ب- کنش غیر عقلانی فاعل آگاه به اثر فعل خود نبوده وبه دنبال فایده نمی باشد

انواع کنش عقلانی :

1-کنش عقلانی معطوف به هدف: این نوع عمل ویژگی برون ذاتی دارد هدف آن روشن وقابل رویت است وعینی و خارجی می باشد. عقلانی بودن نسبت به هدف بیشتر به تبع شناخت های فاعل کنش تعریف شده تا به تبع شناخت های ناظر کنش.

2-کنش عقلانی معطوف به ارزش :که نتیجه آن عمل یک نتیجه درون ذاتی وارزشی است

3- کنش عاطفی:کنشی که بطور بی واسطه ناشی از حال وجدانی ودرونی یا خلق فاعل . مبنای تعریف کنش هدف یا سیستمی از ارزشها نیست بلکه کنش در واقع عبارت از واکنشی عاطفی است که فاعل کنش در اوضاع واحوالی معین نشان می دهد .

4-کنش سنتی : کنشی است که از عادت ها ، عرف یا باورهایی که طبیعت ثانوی فاعل را تشکیل می دهند ناشی می شود . فاعل کنش برای عمل سنتی خویش نیازی به تصور یک هدف ،درک ارزش ،یا احساس یک عاطفه ندارد بلکه فقط به انگیزه بازتابهایی که بر اثر ممارستهای طولانی در او ریشه دوانیده اند عمل می کند.

در نهایت میتوان گفت که کنش (ACT) به معنی فعلی است که از انسان با اراده یا بدون اراده ، با نیت یا بدون نیت و به همراه عقلانیت یا بدون عقلانیت ، سر میزند.

معین

لغت نامه دهخدا

معین . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) مقررشده . (غیاث ). مخصوص و مقرر کرده شده . (آنندراج ). ثابت و برقرار و مخصوص و محقق و معلوم . (ناظم الاطباء). تعیین شده : بی نمودار طبع صافی تو          صورت مکرمت معین نیست . / مسعودسعد. آنکه نه راهبری معین ونه شاهراهی پیدا. (کلیله و دمنه ). مخایل نجابت بر ناصیه  او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین . (سندبادنامه)42. بر هریک از سایر بندگان و حواشی خدمتی معین است . (گلستان ). تا خدمتی که بر بنده معین است بجای آورد. (گلستان ).زنان را به عذر معین که هست                ز طاعت بدارند گه گاه دست .) (بوستان.

مسلمین

لغت نامه دهخدا

مسلمین (م ُ ل ِ ) (ع ص ، اِ) ج ِ مسلم (در حالت نصبی و جری ). مردهای مسلمان . (ناظم الاطباء). مسلمانان . آنان که تابع دین اسلام باشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). مسلمون : جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای . (قابوسنامه چ غلامحسین یوسفی چ  2حاشیه ی  ص 6 )


 

تعریف علم اسلامی : مطالعه ی کنش معین مسلمین،  به این معنی که " نگریستن دقیق و با در نظر گرفتن تمام جزئیات به انجام کار یا فعلی که ترتیبات آن از قبل تعیین و مشخص گردیده و توسط گروهی خاص از مردمان آغاز و پایان می یابد" دلالت دارد و  بایستی توجه کرد که شرایط مطالعه وکنش ، قید تعیّن و محدوده ی مسلمانی از الزامات تعریف میباشد . حال سوالاتی برای پاسخ دادن به وجود می آیند :

-         آیا اصولا به فعل مطالعه ، پیش فرضی از نوع نظریه حاکم بر مطالعه ، تعلق می گیرد؟

-         تعریف مذکور در فضای چه پارادایمی انجام شده است ؟

-         آیا نظریه ی حاکم بر مطالعه ی این کنش های خاص الزام به حضور در فضای اسلام دارد ،  یا می تواند الهی باشد اعم از اسلامی ، مسیحی یا ... ، یا حتی می تواند نظریه ای برای فعل مطالعه باشد با هر خواستگاه یا مبنایی ؟

-         آیا این مطالعه، محکوم به قیودی است که حاصل به اسلام و مسلمین تعلق داشته باشد ؟  

-         آیا انتخاب کنش های معین از میان تمام مجموعه ی کنش ها کار درستی است ؟

-         آیا علم متعلق یا محدود یا زیر مجموعه ی گروهی خاص از مردم است ؟

-         آیا می توانیم بخشی از گستره معرفت را جدا کرده و با تعریف فوق الذکر ، آن را اسلامی بنامیم ؟

-         آیا صرف انجام رفتاری معطوف به اسلام می تواند موجد مفهوم علمی در رابطه با گستره ی موسع علم قرار گیرد ؟

-         از سوی دیگر آیا آغاز و انجام علم حسب تعریف فوق از زمان بعثت رسول اکرم (ص) شروع و تا حضرت ولی عصر ( ع) خواهد بود ؟ یا از آدم (ع) شروع شده است ؟ در کدام حالت اسلامی است ؟ آیا ادیان ابراهیمی دیگر از این قافله باز می مانند ؟

-         آیا دانشمند غیر مسلمان میتواند به حوزه معرفت اسلامی دست یازد ؟

-         آیا کاربرد آن معطوف به دوره خاصی از حیات هرانسان است ؟

در پاسخ به سوالات فوق باید به مولف رجوع کرد ، اما می توان بر اساسا پیش فرض هایی که قریب به واقع باشند ، چنین گفت که حسب ادامه ی نوشتار، احتمالا منظور مولف بر نتایج تائید شده از آزمون فرضیه هایی است که طی مشاهده ی رفتار عرفی مسلمانان بدست می آید . به عنوان مثال توسل به ذات خداوند یا قسم یاد کردن در بین تمامی مسلمانان رایج است و این ها می تواند مبنایی بر داوری در مورد برخی از رفتار های انسانی قرار گرفته و حاصل نیل به نظریه ایست که به طور خاص و شاید در حالتهایی ، عموما معرف بخشی از علم رفتار شناسی اسلامی قرار گیرد.

به نظر می رسد که در این قالب بیشتر به علم مسلمانان یا علم مسلمانی می رسیم تا علم اسلامی. به علمی می رسیم که در مرحله ی تولید ، مشاهده و تجربه اش ، معطوف به نوعی خاص از مشاهدات و تجارب بوده و اصولا مابقی را نفی می کند و این خود از شمول عمومی آن می کاهد.

معرفت و علم ،جهانی ، جاری و ساری است  ، نمی توانیم آن را به ملل و نحل فروکاهیم . اگر داوری ما در مورد فرضیه ای برای رفتار مسلمین یک نتیجه  و برای رفتار مشرکین ، نتیجه ی دیگری دهد ، آنگاه آیا اصولا علم اسلامی تولید شده است ؟ دیده ایم که رفتار های گونه ی خاصی از موجودات ملاک تولید علم خاص آنگونه قرار گرفته است ، مثلا رفتار پدیده های فیزیکی در دنیای نانو تکنولوژی و بررسی و تجربه ی آن منجر به بخشی از علم به نام نانو فیزیک شده است که در دنیای غیر نانو قابلیت کاربرد ندارد و فرمولها و اصول خاص خودش را دارد ، اما همه ی آن اصول و نظریات در دامنه ی وسیع علم فیزیک قابلیت اثبات و استفاده دارند .

به نظر می رسد که میتوانیم که تفسیری به این شکل ارائه کنیم که ما مرادمان از علم اسلامی همان شکل پیش گفته است و مقصود مان از تولید آن ، بکارگیری علم اسلامی برای تعریف و تفسر و پیش بینی و بررسی و .... موارد مربوط به مسلمانان است و بس .

آنگاه آیا میتوانیم بگوییم که کسی که تازه مسلمان شده، یا تازه از اسلام خارج شده یا نوزاد بدنیا آمده که دین فطری دارد ،  در شمول این موضوع فقرار دارند یا ندارند؟

آیا میتوانیم کل رفتار ها را در یک مجموعه نظیر رساله ی عملیه جمع کنیم اسمش را بگذاریم علم رفتار شناسی اسلامی و در نتیجه باب توسعه و انکشاف را بر آن ببندیم و متوقف بمانیم به همان ها و بس . به گمان یا یقین اینکه همه چیز را دیده ایم و در طول تاریخ هیچ نکته ای جانمانده است .

اگر پدیده ی جدیدی  حادث شد و دو گروه مسلمانان ، دو گونه رفتار کردند ، چه میشود ؟  آیا اجماع مسئله را حل می کند ؟ آیا باب اجتهاد در این مورد گشوده می شود ؟ ناظر بروز فرضیات ونظریات متعددی خواهیم بود که هریک متکی به رفتار ی از گروهی مسلمانند و همه ی آنها بر اساس تعریف فوق الذکر مولف درستند . پس چه باید کرد ؟ منابع فقهمی در این میان چه نقشی پیدا میکنند؟ قرآن ، سنت ، عقل و اجماع ، اگرچه اولویت خود را دارند ، اما بروز پدیده ی خاص می تواند منجر به تولید فرضیات قابل تایید متنوع و متعدد گردد و این امر محالی نیست . آنگاه کلاف سردرگم این علم را چه کسی باز خواهد کرد؟ آیا دانشمندان بایستی خود مجتهد هم باشند ؟ ایا مجتهدین ، دانشمند خواهند بود ؟ پیش نیازی الزامی ، برای تولید علم نظیر دانش کافی دینی ، مورد نیاز خواهد بود؟

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۳
بهروز رضائی منش

چرا در ایران مدیریت دولتی علمی یا علم مدیریت دولتی نداریم؟

همکاران بنده در گروه مدیریت دولتی دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبائی خوب می دانند که "دکتر الف." که از استادان بنام یکی از گروه های علمی دانشکده است، کاملا با گروه مدیریت دولتی مخالف است. البته این مخالفت جنبۀ شخصی ندارد. یا لااقل بنده امیدوارم که جنبۀ شخصی نداشته باشد. هر چند ماکس وبر معتقد است که "هدف علم جامعه شناسی کشف نیات کنشگران در جهان اجتماعی است".ولی بنده در این جا خود مجاز به "نیت کاوی" نمیدانم.  هنگامی که من به استدلال های این استاد فرهیخته توجه می کنم متوجه می شوم که می توان استدلال های او را قرین صحت و درستی ارزیابی کرد. اگر چه نظر همکاران بنده با نظر ایشان کاملا مخالف است.

حال ببینیم که دکتر الف. چه می گوید؟

آقای دکتر الف. بر اساس سخنان شفاهی که با بنده داشتند معتقد است که "اعضای هیات علمی گروه های مدیریت دولتی در ایران اساسا به رسالت علمی و دانشگاهی و حوزه ی تخصصی خود و مسائل مربوط به آن که همانا "مدیریت دولتی و مسائل آن" است، نپرداخته و نمی پردازند. ایشان بدرستی معتقد است که اساسا جایگاه تشکیلاتی گروه و رشته مدیریت دولتی نباید در دانشکده مدیریت و حسابداری باشد و جایگاه رشته و گروه مدیریت دولتی همانطور که در همه ی دانشگاه های دنیا مرسوم است و دیده می شود، باید در دانشکده علوم سیاسی باشد و از این رو، من هم معتقدم باید این گروه به زیر مجموعۀ دانشکده علوم سیاسی منتقل شود." اما چرا مدیریت دولتی در ایران چنین وضع اسفناکی دارد؟ چرا ما استادان این رشته به مسائل مرتبط و مطروحه با رشتۀ خود نپرداخته ایم؟ استاد گرامی "دکتر الف." برای این مشکل یا مسئله فرضیه ای دارند. ایشان معتقد است که "ترس استادان دلیل نپرداختن استادان مدیریت دولتی به مسائل مدیریت دولتی ایران است".

 

شاید تعجب کنید! بنده هم فکر می کنم که نظرات و استدلال های "دکتر الف." کاملا درست است. به نظر معقول می آید که استادان به علل نگرانی از نتایج و پیامدهایی که ممکن است از  پرداختن به مسائل مدیریت دولتی ایران برای آنان حاصل شود با احتیاط و محافظه کاری با موضوع ها و مسائل رشتۀ خود برخورد کنند. آنان نمونه های را در پیش چشم دارند که چگونه پرداختن به موضوع ها و مسائل تخصصی موجب اخراج و یا حذف و یا ندادن امتیاز ترفیعات و ارتقائات و یا عدم تبدیل وضعیت استخدامی آنان شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۳:۵۲
بهروز رضائی منش

چرا و چگونه باید سیاست را از اداره جدا کرد و مرز اثربخش آن کجاست؟

وزارت علوم چرا استاندارد های آموزشی را کاهش داده است؟

آیا کاهش استانداردهای آموزشی موجب کاهش کیفیت آموزشی دانشگاه ها و در نتیجه افت تحصیلی دانشجویان دانشگاه ها نمی شود؟ 

عوامل  موثر بر کاهش استانداردهای آموزشی :
چه عواملی موجب شده که وزارت علوم که مسئول حفظ و ارتقای استانداردهای آموزشی (تحصیلی) است بسوی کاهش دادن استانداردهای اموزشی رفته است؟
آیا می توان شواهد و مدارک و نشانه هایی که موجب طرح پرسش فوق شده است یافت؟
راقم این سطور معتقد است که "عامل سیاست" ( / نیروهای سیاسی) بر کاهش استانداردهای آموزشی در مقطع دانشگاهی تاثیر ثبت و معنی داری دارند.
به نظر می رسد که نیروها و جریانهای سیاسی در ایران برای موفقیت های بعدی و یا تامین مقاصد فردی مانند تامین منافع شخصی و یا وابستگان خود و دیگر ذی نفوذ های  سیاسی و اقتصادی نیازمند مدرک تحصیلی رسمی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری هستند.
آیا مدارک و شواهدی مبنی بر دخالت و اقدامات آنها برای ایجاد تغییرات منفی در استانداردها و قوانین و مقررات و دستورالعملها آموزشی و تحصیلی (مانند: کاستن از سطح استانداردهای کنکور یا کاستن از زمان تحصیلی یا حذف پایان نامه ، کاهش درس ها ، کاهش واحدهای درسی و ... ) می توان ارایه کرد؟ آیا اشاره به اشخاصی که مبادرت به گرفتن مدرک تقلبی دکتری و یا شرکت در مقاطع ارشد و دکتری و یا عضویت در هیات علمی دانشگاه ها کرده اند مدارک اقناع کننده ای محسوب می شود؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۱:۲۰
بهروز رضائی منش