بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

تعریف علم دینی ( اسلامی)

شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

پس از مدت ها مطالعه و اندیشه در خصوص علم دینی یا علم اسلامی تعریف زیر به نظرم رسیده است. علم اسلامی چیست؟ “مطالعه ی کنش های معین مسلمین است.” نوشته ام : “کنش معین”.  کنش معین مربوط به رشته ای می شود که مسلمین به ان اشتغال دارند. مثلاً 

کنش سه بعد دارد : 1- بعد عقلی /روحی 2-بعد روانی 3- بعد مادی

 به : ” مطالعه ی کنش های سازمانی مسلمین مدیریت اسلامیمی گویم.

 به : “مطالعه ی کنش های اجتماعی مسلمین جامعه شناسی اسلامی می گویم.

به “مطالعه ی کنش های روانشناختی مسلمین روان شناسی اسلامی می گویم

 در این تعریف کلی که بنده از علم اسلامی ارایه داده ام ، به این کهموضوعوروشچیست آگاهانه توجهی نداشته ام .  در واقع از قبل باید  به پیش فرضهای علوم اجتماعی شامل " هستی شناسی و معرفت شناسی و روش شناسی و انسان شناسی" را در نظر گرفت و یا آثار علمی و عملی کنشگران را بعدا بر این ها ملاکها تحلیل کرد. اینکه آیا پیش فرض ها درون دینی اند یا بیرون دینی، پیشینی اند یا پسینی محل تامل است. ولی اگر یک کنشگر مومن به متن مقدس ( القرآن الکریم) -خواه خود بداند یا نداند- متعهد باشد ، پیشفرضهای او پیشینی و درون دینی خواهد بود و دین او را تغذیه ی معرفتی خواهد کرد.

مساله ی “موضوع” را در سه مثالی که زدم تکلیفش روشن شد. این ماهیت کنش است که نشان می دهد عنوان رشته ی علمی کنش های مورد مطالعه چیست. اما در خصوص روش، نگارنده مخصوصاً حساسیتی در خصوص روش ندارم. زیرا این  به کنشگران هر رشته ای  مربوط است که از چه روش هایی استفاده کنند. بدیهی است که روش برای کنشگران معین همیشه ایستا و ثابت و معین نیست و با توجه به شرایط زمانی و  مکانی و امکاناتی روش ها تغییر می پذیرند

نکته ی دیگر این است که تمایل داشتم تعریف خود را مبتنی کنم بر آیه ی ابراهیمی : "قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین. " (بگو همانا نماز و تمام عبادات و زندگی و مرگ من همه برای خداوند پروردگار جهانیان است. (الانعام: 162)

ولی دیدم این تعریف آن گاه ، فاقد ویژگی تجربه پذیری و آزمون پذیری خواهد بود. زیرا " لله بودن "  یا "نفسانی بودن" یا "ابلیسی بودن" کنش قابل بررسی تجربی نیست. 

و حقیقت این است که طبق آیه ی ابراهیمی قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین.  (الانعام: 162)،   اسلامی هر آن چیزی است که برای الله باشد. لذا "علم دینی" و "علم اسلامی" چیزی نباید باشد جز: "علم الهی". تعریف بنده از علم این حسن را دارد که برگرفته از کتاب قرآن است. در این صورت علم الهی یا اسلامی به مطالعه ی کنش های الهی (یعنی للّهی ) مسلمین می پردازد. ولی چالش این تعریف این است که ما لله سنجش در همه ی موارد نداریم. در مورد اعمال مشرکانه ی جلی داریم ولی در مورد نیات کافرانه و مشرکانه و منافقانه نداریم. لطفاً مرا نظرات خود محروم نفرمایید. سپاسگزارم. بهروز رضائی منش

 

 سرور و استاد گرامی ، جناب آقای دکتر رضایی منش،

عنایت فرمودید و بنده را مورد التفات از باب صالح به سوال پرسیدن دانسته اید ، که علاوه بر سپاسگذاری ، مایه ی مباهات و سرافرازی گردید.

فرموده اید که تعریف شما از علم اسلامی به شرح زیر است :

 علم اسلامی چیست؟ “مطالعه ی کنش های معین مسلمین است.”

 

و اما بحث اینجانب پیرامون تعریف ارائه شده :

ابتدا بایستی به تجزیه ی عبارت فوق و معنای هریک از کلمات توجه کرد :

مطالعه

لغت نامه دهخدا

مطالعه . [ م ُ ل َ ع َ / ل ِ ع ِ ] (از ع ، اِمص ) نگریستن به هر چیز برای واقف شدن به آن و تامل و تفکر و اندیشه . نظر به دقت . (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران بجای این کلمه «بررسی » را پذیرفته است : بازرگان از مطالعه ی ضیعت و معامله و تجارت بازگشت . (سندبادنامه ص 157). چون به بست رسید به مطالعه ی اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 407). ملک را خیال مطالعه ی جمال لیلی در دل آمد تا چه صورت است که موجب چندین فتنه است . (گلستان ).
-
مطالعه ی نفس ؛ فرورفتن در خود. مشاهده درون . بررسی معرفت بوسیله خود معرفت . و رجوع به لاروس و روانشناسی از لحاظ تربیت تالیف دکتر سیاسی شود.|| به اندیشه خواندن نامه ای را بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم بی آواز خواندن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قرائت . مطالعه ی کتاب ، خواندن کتاب . (ناظم الاطباء) : و معلوم است که مطالعه ی کتب و گزیدن سخنها و شرح دادن ... در میان این زحمت ممکن نباشد. (ذخیره ی خوارزمشاهی ). پدر منزوی گشت و ملک بدو بازگذاشت و به مطالعه ی کتب و مجالست اهل ادب پرداخت . (ترجمه ی تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337). || (اِ)  [ خلیفه ] آن مطالعه را جوابی فرمود مشتمل بر نوازش . (تجارب السلف ). مطالعه ی دیگر به امیرالمومنین نوشتم و مقدار حاصل بنمودم خلیفه جواب مطالعه فرمود مشتمل بر استمالت . (تجارب السلف ). (اصطلاح عرفانی ) عبارت از توفیقات حق تعالی مرعارفین راست . (اصطلاحات شاه نعمت اﷲ) (ازفرهنگ مصطلحات عرفاتوفیقات حق بدون طلب و سوال در حق عارفان که تحمل بار سنگین خلافت را کرده اند، درآنچه به حوادث کون باز گردد. (از تعریفات جرجانی )

کنش:

لغت نامه دهخدا

کنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص ، اِ) کردار، خواه کردار نیک باشد و خواه کردار بد. (برهان ). کردار و عمل . (غیاث ) (از انجمن آرا). کردار، چنانکه گویند: «بدکنش » یعنی ، بدکردار. (فرهنگ رشیدی ). کردار. (فرهنگ جهانگیری ). کنشت . کار و عمل . (آنندراج ). فعل . (فرهنگستان ). فعل . (دانشنامه ٔ علایی ص 17. کردن . فعل و عمل و کار و کردار. (ناظم الاطباء). اسم از کردن . عمل کردن . اسم مصدر کردن . فعل . عمل . مصدر دوم کردن . کردار.کرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پهلوی و پازند، «کونیشن » . اسم مصدر، از: کن (کردن ) + ش (اسم مصدر). (از حاشیه برهان چ معین ).کنشت . کردار. عمل . (فرهنگ فارسی معین : معجز پیغمبر مکی تویی                                 به کنش و به منش و به گوشت .) محمدبن مخلد سگزی (از تاریخ سیستان ص 214.)نشانه شد روانت سرزنش را                 چو بگزید از کنشها این کنش را.)  - ( ویس و رامین ( هنرهای تو پیداتر ز خورشید                کنشهای تو زیباتر ز امید           کنشهایی کزو بینیم هموار         بود بر حکم و بر فرمان دادار.(ویس و رامین (و این به حول قوت و کنش من است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 33.)غرض آن بد او را بدانسان کنش                         که از ما نباشد بدو سرزنش .شمسی (یوسف و زلیخا( آنچه در عالم هست به دو قسم منقسم شود بخشش و کنش ومراد او تقدیر است و فعل و هر یک بر آن دیگر مقدر است و بعد از آن در موارد تکلیف سخن گزار گشت و به سه قسم تقسیم کرد: منش و گویش و کنش . (ترجمه ٔ ملل و نحل شهرستانی چ نائینی ص 253.)ندارد به آن حسن و فعل و کنش                  کسی بیش از این طاقت سرزنش .میرزا طاهر وحید (از آنندراج (- بدکنش ؛ بدکار. بدکردار. بدفعل . و رجوع به همین ماده شود.- خوش کنش ؛ مقابل بدکنش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا.- نیکوکنش ؛ نیکوکردار. و رجوع به همین ماده شود- نیکی کنش ؛ نیکوکنش .|| رسم و عادت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || یکی ازاعراض . ان یفعل . (فرهنگ فارسی معین ) : یکی کنش که به تازی «ان یفعل » گویند. (دانشنامه از فرهنگ فارسی معین ). || خوی . || روش و طریقه . || ترتیب . || وضع. || گناهکاری و عصیان . (ناظم الاطباء).

از باب سایر علوم نیز نظریاتی در باب کنش به شرح زیر آمده است :

نظریه کنش حوزه‌ای در فلسفه است که درگیر نظریه هایی در خصوص فرایندهای علی ارادی جنبشهای بدنی انسان از نوع کمابیش پیچیده است. این حوزه فکر ، علاقه عمیق فلاسفه را از زمان اخلاق نیکوماخوسی ارسطو تا بحال بخود جذب کرده است. با ظهور روانشناسی و بعداً علوم عصبی بسیاری از نظریه های کنش هم اکنون معطوف به آزمایشهای تجربی هستند.

کنش اجتماعی واحد اساسی و سلول بنیادین درمطالعات اجتماعی به حساب می‌آید. امتیاز انسان بر سایر موجودات در آن است که نحوه و ماهیت رفتارهای او نسبت سایر موجودات متفاوت به نظرمی آید. رفتار انسانها همواره با تفکر، اندیشه و تدبر همراه می‌باشد از این رو می توان گفت: عمل به معنای رفتارمعنی دار و آگاهانه‌است. اماازسوی دیگر تلاش انسان برای ایجاد و برقراری ارتباط و رابطه با سایر اعضای جامعه به میل طبیعی او به اجتماعی زندگی کردن مربوط می‌شوند به سخن دیگر کنش به عنوان ابتدایی‌ترین عنصر مشترک زندگی اجتماعی بشری دربرگیرنده یک مجموعه رفتارهای است که انسانها برای رسیدن به اهداف معین نسبت به یکدیگر انجام می‌دهند.

انواع کنش ازنظر ماکس وبر

در وهله اول باید گفت کنش به معنی رفتار است،ورفتار نیز حرکت است حرکت درزمان ،درمکان و....رفتار دارای دوجنبه است : بازتابی و غیر بازتابی ، پس در واقع کنش ، رفتار معنا دار می باشد . از نظر ماکس وبر کنش اجتماعی بدین صورت دسته بندی می گردد:

الف کنش عقلانی که فاعل کنش به دنبال سود ومنفعت بوده وآگاه به اثر فعل خودش است .

ب- کنش غیر عقلانی فاعل آگاه به اثر فعل خود نبوده وبه دنبال فایده نمی باشد

انواع کنش عقلانی :

1-کنش عقلانی معطوف به هدف: این نوع عمل ویژگی برون ذاتی دارد هدف آن روشن وقابل رویت است وعینی و خارجی می باشد. عقلانی بودن نسبت به هدف بیشتر به تبع شناخت های فاعل کنش تعریف شده تا به تبع شناخت های ناظر کنش.

2-کنش عقلانی معطوف به ارزش :که نتیجه آن عمل یک نتیجه درون ذاتی وارزشی است

3- کنش عاطفی:کنشی که بطور بی واسطه ناشی از حال وجدانی ودرونی یا خلق فاعل . مبنای تعریف کنش هدف یا سیستمی از ارزشها نیست بلکه کنش در واقع عبارت از واکنشی عاطفی است که فاعل کنش در اوضاع واحوالی معین نشان می دهد .

4-کنش سنتی : کنشی است که از عادت ها ، عرف یا باورهایی که طبیعت ثانوی فاعل را تشکیل می دهند ناشی می شود . فاعل کنش برای عمل سنتی خویش نیازی به تصور یک هدف ،درک ارزش ،یا احساس یک عاطفه ندارد بلکه فقط به انگیزه بازتابهایی که بر اثر ممارستهای طولانی در او ریشه دوانیده اند عمل می کند.

در نهایت میتوان گفت که کنش (ACT) به معنی فعلی است که از انسان با اراده یا بدون اراده ، با نیت یا بدون نیت و به همراه عقلانیت یا بدون عقلانیت ، سر میزند.

معین

لغت نامه دهخدا

معین . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) مقررشده . (غیاث ). مخصوص و مقرر کرده شده . (آنندراج ). ثابت و برقرار و مخصوص و محقق و معلوم . (ناظم الاطباء). تعیین شده : بی نمودار طبع صافی تو          صورت مکرمت معین نیست . / مسعودسعد. آنکه نه راهبری معین ونه شاهراهی پیدا. (کلیله و دمنه ). مخایل نجابت بر ناصیه  او معین و دلایل شهامت بر جبین او مبین . (سندبادنامه)42. بر هریک از سایر بندگان و حواشی خدمتی معین است . (گلستان ). تا خدمتی که بر بنده معین است بجای آورد. (گلستان ).زنان را به عذر معین که هست                ز طاعت بدارند گه گاه دست .) (بوستان.

مسلمین

لغت نامه دهخدا

مسلمین (م ُ ل ِ ) (ع ص ، اِ) ج ِ مسلم (در حالت نصبی و جری ). مردهای مسلمان . (ناظم الاطباء). مسلمانان . آنان که تابع دین اسلام باشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). مسلمون : جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای . (قابوسنامه چ غلامحسین یوسفی چ  2حاشیه ی  ص 6 )


 

تعریف علم اسلامی : مطالعه ی کنش معین مسلمین،  به این معنی که " نگریستن دقیق و با در نظر گرفتن تمام جزئیات به انجام کار یا فعلی که ترتیبات آن از قبل تعیین و مشخص گردیده و توسط گروهی خاص از مردمان آغاز و پایان می یابد" دلالت دارد و  بایستی توجه کرد که شرایط مطالعه وکنش ، قید تعیّن و محدوده ی مسلمانی از الزامات تعریف میباشد . حال سوالاتی برای پاسخ دادن به وجود می آیند :

-         آیا اصولا به فعل مطالعه ، پیش فرضی از نوع نظریه حاکم بر مطالعه ، تعلق می گیرد؟

-         تعریف مذکور در فضای چه پارادایمی انجام شده است ؟

-         آیا نظریه ی حاکم بر مطالعه ی این کنش های خاص الزام به حضور در فضای اسلام دارد ،  یا می تواند الهی باشد اعم از اسلامی ، مسیحی یا ... ، یا حتی می تواند نظریه ای برای فعل مطالعه باشد با هر خواستگاه یا مبنایی ؟

-         آیا این مطالعه، محکوم به قیودی است که حاصل به اسلام و مسلمین تعلق داشته باشد ؟  

-         آیا انتخاب کنش های معین از میان تمام مجموعه ی کنش ها کار درستی است ؟

-         آیا علم متعلق یا محدود یا زیر مجموعه ی گروهی خاص از مردم است ؟

-         آیا می توانیم بخشی از گستره معرفت را جدا کرده و با تعریف فوق الذکر ، آن را اسلامی بنامیم ؟

-         آیا صرف انجام رفتاری معطوف به اسلام می تواند موجد مفهوم علمی در رابطه با گستره ی موسع علم قرار گیرد ؟

-         از سوی دیگر آیا آغاز و انجام علم حسب تعریف فوق از زمان بعثت رسول اکرم (ص) شروع و تا حضرت ولی عصر ( ع) خواهد بود ؟ یا از آدم (ع) شروع شده است ؟ در کدام حالت اسلامی است ؟ آیا ادیان ابراهیمی دیگر از این قافله باز می مانند ؟

-         آیا دانشمند غیر مسلمان میتواند به حوزه معرفت اسلامی دست یازد ؟

-         آیا کاربرد آن معطوف به دوره خاصی از حیات هرانسان است ؟

در پاسخ به سوالات فوق باید به مولف رجوع کرد ، اما می توان بر اساسا پیش فرض هایی که قریب به واقع باشند ، چنین گفت که حسب ادامه ی نوشتار، احتمالا منظور مولف بر نتایج تائید شده از آزمون فرضیه هایی است که طی مشاهده ی رفتار عرفی مسلمانان بدست می آید . به عنوان مثال توسل به ذات خداوند یا قسم یاد کردن در بین تمامی مسلمانان رایج است و این ها می تواند مبنایی بر داوری در مورد برخی از رفتار های انسانی قرار گرفته و حاصل نیل به نظریه ایست که به طور خاص و شاید در حالتهایی ، عموما معرف بخشی از علم رفتار شناسی اسلامی قرار گیرد.

به نظر می رسد که در این قالب بیشتر به علم مسلمانان یا علم مسلمانی می رسیم تا علم اسلامی. به علمی می رسیم که در مرحله ی تولید ، مشاهده و تجربه اش ، معطوف به نوعی خاص از مشاهدات و تجارب بوده و اصولا مابقی را نفی می کند و این خود از شمول عمومی آن می کاهد.

معرفت و علم ،جهانی ، جاری و ساری است  ، نمی توانیم آن را به ملل و نحل فروکاهیم . اگر داوری ما در مورد فرضیه ای برای رفتار مسلمین یک نتیجه  و برای رفتار مشرکین ، نتیجه ی دیگری دهد ، آنگاه آیا اصولا علم اسلامی تولید شده است ؟ دیده ایم که رفتار های گونه ی خاصی از موجودات ملاک تولید علم خاص آنگونه قرار گرفته است ، مثلا رفتار پدیده های فیزیکی در دنیای نانو تکنولوژی و بررسی و تجربه ی آن منجر به بخشی از علم به نام نانو فیزیک شده است که در دنیای غیر نانو قابلیت کاربرد ندارد و فرمولها و اصول خاص خودش را دارد ، اما همه ی آن اصول و نظریات در دامنه ی وسیع علم فیزیک قابلیت اثبات و استفاده دارند .

به نظر می رسد که میتوانیم که تفسیری به این شکل ارائه کنیم که ما مرادمان از علم اسلامی همان شکل پیش گفته است و مقصود مان از تولید آن ، بکارگیری علم اسلامی برای تعریف و تفسر و پیش بینی و بررسی و .... موارد مربوط به مسلمانان است و بس .

آنگاه آیا میتوانیم بگوییم که کسی که تازه مسلمان شده، یا تازه از اسلام خارج شده یا نوزاد بدنیا آمده که دین فطری دارد ،  در شمول این موضوع فقرار دارند یا ندارند؟

آیا میتوانیم کل رفتار ها را در یک مجموعه نظیر رساله ی عملیه جمع کنیم اسمش را بگذاریم علم رفتار شناسی اسلامی و در نتیجه باب توسعه و انکشاف را بر آن ببندیم و متوقف بمانیم به همان ها و بس . به گمان یا یقین اینکه همه چیز را دیده ایم و در طول تاریخ هیچ نکته ای جانمانده است .

اگر پدیده ی جدیدی  حادث شد و دو گروه مسلمانان ، دو گونه رفتار کردند ، چه میشود ؟  آیا اجماع مسئله را حل می کند ؟ آیا باب اجتهاد در این مورد گشوده می شود ؟ ناظر بروز فرضیات ونظریات متعددی خواهیم بود که هریک متکی به رفتار ی از گروهی مسلمانند و همه ی آنها بر اساس تعریف فوق الذکر مولف درستند . پس چه باید کرد ؟ منابع فقهمی در این میان چه نقشی پیدا میکنند؟ قرآن ، سنت ، عقل و اجماع ، اگرچه اولویت خود را دارند ، اما بروز پدیده ی خاص می تواند منجر به تولید فرضیات قابل تایید متنوع و متعدد گردد و این امر محالی نیست . آنگاه کلاف سردرگم این علم را چه کسی باز خواهد کرد؟ آیا دانشمندان بایستی خود مجتهد هم باشند ؟ ایا مجتهدین ، دانشمند خواهند بود ؟ پیش نیازی الزامی ، برای تولید علم نظیر دانش کافی دینی ، مورد نیاز خواهد بود؟

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۰۱
بهروز رضائی منش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی