بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

بهروز رضائی منش

دانشیار رشتۀ مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی

قدرت ایرانی (هرم خدا شاه میهن)

پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۸ ب.ظ

ساختار قدرت سیاسی در نظام استبدادی

 

سابقه استبداد در ایران

اگر به کتب تاریخ و فرهنگ ایران کهن رجوع کنیم هر دوره را با نام شاه و شاهان همان دوره قرین می بینیم . در اکثر دوره های تاریخی ، جامعه چنان اداره می شد که تمام مملکت ملک شخصی شاه بود .(1 ) اصولاً نهاد سلطنت به این علت دو هزار و پانصد سال در ایران به حیات سیاسی خود ادامه داد که مؤثرترین ابزار تمرکز قدرت را در اختیارداشت و نوع حکومت عموماً « فردی ، مطلقه ، استبدادی و خودمحور بود .... و نظام حکومتی نیز متکی بر سلسله مراتب زنجیره دراز قدرت بود که از سر حلقه اصلی آن ، شاه نشأت می گرفت و در درجات پائین تر تا استانداران ، فرمانداران ، بخشداران و کدخدایان ادامه پیدا می کرد . »(2)

شاهان مستبد ، علیرغم اختلاف در شکل و شیوه اعمال قدرت از لحاظ نقش حکومتی واجد خصوصیات مشترک بودند . نقش اصلی آنان سروری ، مهتری و رعیت یابی بود . تنها ابزار حفظ سیادت را نیز سپاه و لشکری منظم تشکیل می داد . زور و سرکوب مهمترین ابزار اعمال قدرت بود « قدرت شاه به اندازه ای بود که نه تنها مردم عادی بلکه حتی صدراعظم ها و شاهزادگان نیز رعایای او محسوب می شدند .... شاه و به تبعیت از او شاهزادگان و درباریان و اشراف کشور ایران را مِلک خصوصی و مردم را رعایای بدون حق می دانستند . »(3) این شیوه حکومت تا دوره قاجار ادامه یافت اما در دوره پهلوی با گسترش تکنولوژی و دیوانسالاری شکل دیگری گرفت .

1-جهت اطلاعات بیشتر در مورد نقش شاهان و جایگاه آنان در میان ایرانیان و تأثیر قدرت آنها در جامعه مراجعه فرمائید به کتابهای ذیل :

-         ذبیح الله صفا ، آئین شاهنشاهی ایران ، تهران ، دانشگاه تهران ، 1346 .

 

-         حسین میرخلف زاده ، سیری در تاریخ شاهنشاهی ایران از منشور کوروش تا منشور شاهنشاه آریامهر ، تهران ، اقبال ، 2535 .

2- رضا شعبانی ، مبانی تاریخ اجتماعی ایران ، چاپ دوم ، تهران ، قومس ، 1371 ، ص 142 .

3- شاپور رواسانی ، دولت و  حکومت در ایران ، تهران ، نشر شمع ، بی تا ، ص 75 .

 

 

مبانی ایدئولوژی شاهان

ایرانیان از دوره باستان ، تحت حاکمیت شاهان بوده اند . « اسوه اندیشه سیاسی پادشاهی در دروه های ماد ، هخامنشی ، اشکانی و ساسانی شکل گرفت و قوام یافت . »(1) شاهان هموارده خود را مافوق انسانها می دانستند و رعایا را تا حد حیوان تحقیر می کردند . به همین دلیل ، مردم ایران در طول تاریخ همیشه از ستم خدایان زمینی به جان آمده و به پندار خدای آسمانی پناه برده بودند تا شاید به یُمن بندگی او ، از خداوندان زمینی رهایی یابند و جان و  مال خود را از نیرنگ آنان برهانند . خدایان زمینی هم ادعا می کردند که خدازاده ، خداگزیده ، نظرکرده ، خداسایه و نماینده خدا بر روی زمین هستند . در همین نیز به تبلیغ و تلقین کیش شخصیت خود می پرداختند و عناوین یاد شده را زیور نام خود می ساختند . از آنجا که ذهن عامه قابلیت القا ، تلقین و تربیت دارد . شاهان در فرایند تاریخی ، نظریه خدادادی بودن قدرت خود را مطرح نموده و به عنوان یک خاستگاه مقدّس و آسمانی در وجدان جمعی ایرانیان به عنوان بخشی از میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر انتقال داند . شخصیت شان در هاله ای از تقدس که ناشی از اراده آسمانی بود ، متجلّی می شد و لازم الاجرا بودن امر شاهان را مسجّل ساخت . مقام سلطنت فرمانش همچون وحی نافذ تلقی می گردید . زیرا « خدمت به شاه ، خدمت به خداست ، فرمان پادشاه ، فرمان خداست . »(2) بدین ترتیب ، مهمترین ابزار تمرکز قدرت شاهان در ایران ، متصل نمودن خط به مشیّت الهی و جلال و جبروت آسمانی بود . آنان تلاش می نمودند تا عظمت خود را به حد اعلا در قلوب رعایای خود جایگزین نمایند . نمونه های متعددی در تاریخ فرهنگ ایران موجود است که چقدر ایران برای « پادشاهان خود ، حق آسمانی قایل بود . »(3) پادشاهان ساسانی خود را خدا و یا موجود آسمانی می خواندند و معتقد بودند که شاهنشانی (4)، تنها ، تنها بر خاندان آنان زیبنده است و حق انحصاری آنان می باشد . آنها هر چه در قدرت داشتند صرف تضمین مشروعیت الهی خود می کردند . « اطاعت از .. پادشاه ... ، بدین دلیل واجب و ضروری است که ... خداوند او را لایق دانسته و به او « فره ایزدی » اعطا کرده است . »(5)

1-       فرهنگ رجائی ، تحول اندیشه سیاسی در شرق باستان ، تهران ، قومس ، 1372 ، ص 55 .

2-       همان ، ص 88 .

3-       ادوارد براون ، تاریخ ادبی ایران ، ترجمه علی پاشا صالح ، تهران ، بی جا ، 1325 ، ص 193 .

4-       از کلمه شاهنشاهی چنین برمی آید که نظام اجتماعی در زمان ساسانیان یک نوع نظام فدرالی بوده است که هر ایالت آن را شخصی اداره می کرد  که ملقب به  « شاه » بود . به همین جهت ، پادشاه ایران را شاه این شاهان ، یعنی « شاهنشاه » می گفته اند . ر.ک : ذبیح الله صفا ، پیشین ، لغت نامه دهخدا .

5-       فرهنگ رجائی ، معرکه جهان بینی ها در خردورزی سیاسی و هویت ما ایرانیان ، تهران ، احیاء کتاب ، 1373 ، ص 98 .

 

دلیل ساده ای که در دفاع از حکومت مطلقه سلطنتی در ایران ارایه می شد ، این بود که پادشاهان قدرت خود را از خدا دریافت می کردند . این عقیده و باور حتی می توانست ظلم و ستم آنان را به عنوان یک تنبیه الهی و آسمانی توجیه کند . مطلقه بودن قدرت پادشاهان تا بدان پایه بودن که حتی ظلم آنان بلای آسمانی تلقی می گردید . استدلال دیگری که از طرف سلاطین مطلقه ارایه می شد ، این بود که لازمه تأمین نظم ، امنیت و اطاعت کامل از اراده واحد آن است که همه قدرت ها به آنها واگذار شود . در این حال طبعاً اراده عمومی و جامعه مدنی معنایی نداشت 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۳
بهروز رضائی منش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی